دوشنبه، شهریور ۱۸، ۱۳۸۷

مگر به خشمی، مگر به رزمی

کجا توانم
که سر گذارم
شب سیاهی
در این ره بی سوار حسرت

کجا توانم
فرو بشویم
ز روح زخمی
که دارها
سر ِ گذرها

چه داغها که بر نیارم
زبار اندوه رفته بر دار

عجب که جنگل
عجب که دریا
نه سبز و جاری
نه خشم و توفان

چنین سیاهی
چنین تباهی

کجا توانم
کجا توانم
که دل به دریا
زخاورانم

بگو خدارا
بگو
بگو
من کجا توانم
دمی
دمی را
که سر گذارم

شب سیاهی
در این ره بی سوار حسرت
نمی توانم
مگر به خشمی
مگر به رزمی
وطن رهانم
.
.

هیچ نظری موجود نیست:

پست ویژه

یک اشاره: هیچ انتخاباتی در حکومت اسلامی، حتی ساده ترین شناسۀ انتخابات در یک جامعه متمدن را ندارد - گیل آوایی

تمام نیرو و توان و تحلیل و تفسیر وقتی از نگاه تغییرِ همۀ حکومت اسلامی و سرنگونیِ آن نباشد، در مسیر تداوم و بقای همین ساختار مافیایی و ...