1
پرنده های یاد تو
آوازخوان دربدریهای ماست
در چشم انداز طوفانی
در راه
میدانی!؟
هنوز
اندوه ترا
بی خشم
نخوانده ایم!
2
در تک فصلی روزگار پس از تو
هر لحظه رفته ایم
بالای دار
ایستاده ایم
در برابر آتش
رگبار جوخه ها
از وقتی که تو پر کشیدی
حسرت نبودنت
نبود ما را
روزگاری که از آن پس گذشته است!
3
هنوز
بر سر داریم
هر بامداد
و سینه ستبر ایستاده ایم
با جوخه های مرگ
هر روزمان
شکنجه
هر روزمان
اعدام
هر روزمان
گذر از گورهای بی نام
و نگاهی
پر انتظار
تا روزگار بی اندوه
تا یادمان سرودهایتان
در پایکوبی نسلی
در این خاک
که بی داغ
زاده شود.
نیمه شب چهارشنبه 5 سپتامبر 2007
پرنده های یاد تو
آوازخوان دربدریهای ماست
در چشم انداز طوفانی
در راه
میدانی!؟
هنوز
اندوه ترا
بی خشم
نخوانده ایم!
2
در تک فصلی روزگار پس از تو
هر لحظه رفته ایم
بالای دار
ایستاده ایم
در برابر آتش
رگبار جوخه ها
از وقتی که تو پر کشیدی
حسرت نبودنت
نبود ما را
روزگاری که از آن پس گذشته است!
3
هنوز
بر سر داریم
هر بامداد
و سینه ستبر ایستاده ایم
با جوخه های مرگ
هر روزمان
شکنجه
هر روزمان
اعدام
هر روزمان
گذر از گورهای بی نام
و نگاهی
پر انتظار
تا روزگار بی اندوه
تا یادمان سرودهایتان
در پایکوبی نسلی
در این خاک
که بی داغ
زاده شود.
نیمه شب چهارشنبه 5 سپتامبر 2007
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر