آه
کدام کشت نابجایی بود
که هنوز
داغ
داران
کدام کشت نابجایی بود
که هنوز
داغ
داران
تشنه ی سربدار است
دل دریایی پرکشیدن
بر دل خاک
کدام دانه نشست
که هنوز
آغوشگاهان عشق است به سوگواری و حسرت
آه
کدام باد
وزیدن
به نابهنگامی
خشت برنهاد آغازیدن این خاک
که طوفان
نصیب ماست هنوز
آوارگاهان گلو دریدن
وای
کدام آتش
وزیدن گرفت
نابجا
کدام خیز بود
آفتاب این خاک
که شب
از پی شب
روز
می درد
به آشکاری سلیطه واری
سور چران
کدام دست
کدام دست
باید
که مشت به فشارد
زنجیر واره ای به هم
باهم
کاین رسم
نارسم
کاین روال
به روالی خویش گور شود ناپیدا
آه اگر این خاک
می شکفت
بی خزان
.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر