خاك ايران سُرمه چشمان ماست
گیل آوایی
خاك ايران سُرمه چشمان ماست هم وطن ايمان ِما ايران
ِمــاست
بهر رزم با ناكسان انديشـــه كن رزم
با اهريمنان را پيشه كـــــن
آنكه دستــــاری بسرعمامه كرد بهر
نابودي ميــهن لانه كــــرد
ازمغاك حوزه هابيرون جهيد هم نمك دان راشكست وهم دريـد
خدمتِ بيگانگان را پيشـــه كرد خون
فرزندان ايـران شيشه كرد
ديو سيرت بود بـا تـــازي اجين دشمن
ايــــران زمين باصد يقين
هركه مهرخاك ميهن دردل است رزم
با دســتار بندان دردل است
آنكه فرزندان ايران دار كـــــرد خانه
را بر صاحبش آوار كـــرد
آنــــكه خون بي گناهان را مكيد دم
بدم بر دشمني ها او دمــــــيد
ميهن زيبای مارا خوار كـــــــرد راه
را بر اهرمن هموار كـــــرد
كرد آبـــــــادی ايران را خراب ثروت
ما را چنين تـــــــاراج داد
تازيان را در وطن تيمار كــرد در
جهان ايرانيان را خوار كــــرد
همتی بايد در اين ايام تنــــــگ مام
ميهن خواندت در روز تنــگ
روزگار ناكسان را تيره كــــن خاك
ايران رااز آن پاكيزه كـــــن
ما كجاواين خـــــــرافات عرب ما
كجا دســـــــــــــتاربند بی خرد
ميهن ما رستمان را مهد بــــود بهر
آبادي ميـــــــــــــهن جهد بود
آرشان اين خاك را آراستــــــند كاوه
ها پرچم برآن افراشتــــــــند
خاك ميهن ناكسان راجای نيست باملخ
خواران درايران پای نيست
آن كه ايران را سزدايرانی است غير
ايرانی در ايران فانــــی است
باز رزمی ديگر آمـــــدهم وطن گورِ
اين دستـــــــار بندان را بكن
خاك ايران را ز ننگ تازيــــان وز
خرافاتِ همه دســــــــــتاريان
با سرشكِ ديدگان پاكيزه كــــــن نيك
پنداران برايران خيره كـــــن
ننگ بادا زندگـــــــی با اهرمن دشمن
ايرانيـــــــــان است اهرمن
با توام ای وارثِ ايران زميــن بركن
اين ننگِ عبـــا را از زمين
داد خواهيد داد خواهيــد داد داد داده
اند دستاريان ايران ببــــــــاد
گشته گورستان سراسر خاك ما سوگواراست
سوگواراست خاك ما
دارها برپاست در هر برزنــی دست
و پا زنجير هر مردو زنـی
فقر، فحشا،اعتياد در شــــهرها داده
برايران زمين بی بهره هـــا
هم وطن بيگانگی را دور ريز تُرك،
كُرد، گيلك، بلوچ برخيزتيز
گسترآن رنگين كمان خيره را بر
فروزيم آتش انديشــــــــــــه را
هم وطن بايد بخود آيی خـود آ راه
ديگر نيست ايرانی خــــــود آ
بركن اين تار تنيده شـــــوم را دور
كن اهريمنــــــــان كـــور را
بركن از بن ريشه ی ناپاك را پاك
كن ايــــــران از اين ناپاك را
ديوساران را كجا باور بــــَود با
و بی عمامـــه را باور بــــــــَود
هردوازيك آخورند،اِی هم وطن روزی
ازما مي خورندای هم وطن
نيك بنگر اين همه سركوب را حيله
ها نيرنگــــــــــــهای كور را
آنـــكه ننامش آیت ِ الله بود پر زنیرنگ و دروغ و کور بودِ،
آنكه ايران را سراسر خاركرد گورها
را بی پدر آباد كـــــــــــرد
مسجدان را لانه خفاش كــــرد بس
خيانتها همان كلاش كـــــــرد
خون فرزندان ايران ريخت او ديو
بود او، ديـوبود او، ديـــــو او
آنكه با اهريمنان همســــاز شد در
خيانت بر وطن آزاد شــــــــد
اينك از عُمال اين ابليس پيـــر چون
خری درگل فرو مانده حقير
ِورد ملايــان زبان رانَد خبيث می
كشد مي دزدد آن هم باحديث
بايد اين ناپاكيان را دورريخت با
ابا اجدادشان در گـــــور بيخت
بايد ازجهل و خرافه دور ماند وز
دورويی،اشك و لابه دورمانـد
هم وطن از اين ددان ِبی بديل بارها
در خاك ميــــــهن شـد پديد
حال بايد هم وطن انديشه كرد ريشهء
تكرار را خشكيده كــــرد
ياری ِبيگانگان هم چاره نيست جز
بخود آييـــــم راه چاره نيست
بايد ايران را زنوآباد كـــــــرد مام
ميهن را دوباره شاد كــــــرد
هم وطن ای آرشان ِ سربلنــــد كرد
بايد نام ايــــــــــران سربلند
خيز رزم بااهرمن را ساز كن جنگ
با اهريمنــان آغاز كــــــن
بايدت پندارنيك كردار نيـــــك پيشه
كن ای هم وطن گفتار نيــك
۱ نظر:
be rasti ke hghe matlab ra ada nemoodi dooste aziz, moddatha bod forstat nemishod dar in rabete matlabi bekhanam ya beshnavam, emrooz in tofigh nasibam shod. ba arezoye behtarin ha baray to hamvatan aziz va be omid azadye mihan, Irbanu
ارسال یک نظر